۷۲یا۳۱۳؟ مسئله این است!
پیش از آنکه خود را فریب دهیم بیایید فکر کنیم
"به راستی در کجای تاریخ ایستاده ایم؟"
قَالَ ادْخُلُواْ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم مِّن الْجِنِّ وَالإِنسِ فِی النَّارِ کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَکُواْ فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لأُولاَهُمْ رَبَّنَا هَؤُلاء أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِّنَ النَّارِ قَالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلَکِن لاَّ تَعْلَمُونَ ﴿۳۸﴾ اعراف
اول: افرادی که در جامعه بعنوان دیندار شناخته می شوند به دو دسته ی بشدت نامساوی تقسیم می شوند؛ اکثریت دینداران افرادی هستند که به اقلیتی از دین پایبندند.نماز، روزه، دعا، احیای شب قدر ،و احیانا کمی هم خوشرویی در این دین حداقلی بسیار مهم شناخته می شود ولی امر به معروف(1)، دعوت به راه پروردگار(2)، مبارزه با ظلم و . . . در حیطه ی این دین به شمار نمی آید. و عده ای از انان نیز عقیده دارند که "ما ابتدا باید خود را بسازیم سپس به فکر امر به معروف و اصلاح جامعه و کار انقلابی و. . . باشیم!" اگر بخواهیم سبک دینداری حداقلی را در یک جمله تعریف کنیم خواهیم گفت:در این آیین وظایف اجتماعی افراد، کم اهمیت، فاقد اولویت و فرع بر دین شناخته می شود یا نهایتا یک کار خوب در کنار نماز شب و روزه ی مستحبی!
دسته ی دوم دینداران، افرادی اند که علاوه بر نماز و روزه برای خود رسالتی اجتماعی هم قائل هستند. در این دینداری فرد متدین احساس مسئولیت شدیدی نسبت به رفع نارسایی های محیط اطرافش میکند و زندگیش سرتاسر معطر به درد دین است .
نگارنده نمی داند که افرادی که دینشان محدود به نماز و روزه است تا چه اندازه مصداق آیهی "قُلْ هَلْ انَبِّئُکُم بِالأَخْسرِینَ أَعْمَلاً(103) الَّذِینَ ضلَّ سعْیهُمْ فی الحَْیَوةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یحْسبُونَ أَنهُمْ یحْسِنُونَ صنْعاً"(104،کهف) هستند، اما این را می داند که اگر امام زمانت را تنها بگذاری و برای او کار نکنی چه سر سجادهی نماز باشی چه سر میز شراب، نتیجه یکی است.
دوم:قاتلین امام حسین(ع) اگر تنها ابن زیاد و یزید و عمربن سعد بودند یقینا نمی توانستند آن جنایات را مرتکب شوند. عده ای با قول و فعلشان حرمله ها را یاری کردند و عده ای با سکوت و بی تفاوتی شان در ریخته شدن خون امام حسین سهیم شدند.عده ای هم آنقدر نادان بودند که تبرک می جستند تا شریک شوند در این صواب؛ با سنگی یا . . . .
امام حسین در خطبه ی منا، این افراد را اینگونه نهیب می زند:
"نه مالی ( در راه حق ) داده اید، و نه جانی در راه جانآفرین به خطر افکندهاید، و نه برای خدا با گروهی [که حق و عدالت را زیر پا میگذارند] در افتادهاید. شما کسانی هستید که از خداوند تمنّای بهشت میکنید و همجواری پیامبران را میجویید و امان از عذاب خدا را میخواهید؛ اما من بر شما از آن میترسم که انتقامی از انتقامهای الهی بر سرتان فرود آید، و من از آن رو بر شما بیمناکم که شما برای شکستهشدن برخی از پیمانهای پدرانتان به هراس میافتید و نگران میشوید، اما به چشم خود میبینید که پیمانهای الهی شکسته شده و قوانین دینی زیر پا گذاشته شده است، ولی هراس نمینمایید؛ و نیز پیمانهای رسول خدا خوار و بیمقدار گشته است و شما اهمیت نمیدهید."
این ها اصحاب یزید و حرمله بودند. چه،در آیه ای که در ابتدای نوشتار آورده شده است وقتی ضعفای نادان در دوزخ از خدا میخواهند تا عذاب اربابان کفر و شرک را دو برابر کند خدا میگوید:عذاب آنها و عذاب شما را دو برابر میکنم. عذاب شما را به این دلیل که سیاهی لشکر آنان شدید و آنان را کمک کردید در گمراهی مردم.
سوم: بزرگی، تاریخ را به رودی (یا رودهایی)تشبیه می کرد که به سوی مقصد قطعی اش در حرکت است.(3)به رود که دقیق می شویم در نقطه ی الف آن قطره ی آبی هست؛مدتی بعد هم در آن نقطه قطره ای هست ولی نه همان قطره!قطره ای دیگر ولی با "همان نقش"!و این_"با همان نقش"_سنگینترین سخن است ان کنتم تعلمون....
چهارم: اگر تاریخ را نهری جاری انگاشتیم به نکته ی ظریفی پی خواهیم برد.ما می توانیم افرادی شبیه خود را دل تاریخ پیدا کنیم_اینها افرادی اند که با ما اختلاف مکانی ندارند و فقط اختلاف زمانی دارند _ سپس با تدبر در سرانجام کار آنان،عاقبت کار خود را_در صورت عدم اصلاح خود_حدس بزنیم. به عنوان مثال اگر کسی حاضر نباشد از دنیایش به خاطر امام و در راه اسلام بگذرد آیا سرنوشتی جز ابن حر جعفی خواهد داشت؟ این گمان را هم نمی توان داشت که این حب به دنیا را می توان در گوشه ی دل قایم کرد و انشالله بروزش نداد! به قول شهید آوینی :هیچ کس را تا به بلای کرب و بلا نیازمایند، از دنیا نبرند. (4).
اصلا امتحانها برای بروز همین حب و بغض هایی است که در سر درون قایم کرده ایم.
امتحان به وسعت تاریخ است و سرفرازان و مردودین آن از پی هم می آیند ولی اهمیت آن و حساسیت کار وقتی مضاعف می شود که در دوران غیبت کبری باشی و از راهنمایی مستقیم امام بی بهره! و اینجاست که ممکن است پنجاه سال دینداری کنی و سپس بفهمی به بیراهه رفته ای
به قول علامه جوادی آملی :«زاهدان و عابدانی که پیوندی با جهاد و شهادت و مبارزه ندارند، خواسته یا نخواسته دوستدار امام غایب اند، نه امام قائم. مطلوب اینان غایب آل محمد است، نه قائم آنها... »
در این نوشتار مجال آن نیست که زندگی متشرعان معاصر با امام حسین را تصویر کنیم و شباهت آن زندگی ها را با زندگی های فعلی خود بر شمریم و سپس سرنوشت آنان را تصویر کنیم تا همگی عاقبت کار خود را بدانیم. ولی بر آن بوده و هستیم که این عرصه ی فکری باز شود که بیندیشیم که "براستی در کجای تاریخ ایستاده ایم؟"
نتیجه گیری:ر آیین حداقلی و گوشه ی خانقاهی ابتدا فرد دیندار نسبت به جامعه اش بی تفاوت میشود.افراد در این مرحله میدانند حسین (ع)حق است ولی در عمل کاری متناسب این اعتقاد انجام نمیدهند و احیانا به دعایی در حق او بسنده میکنند و بدین سان یاری می کنند ابن زیاد ها را.
آسیب دین حداقلی به این افراد خلاصه نمیشود و عده ای را گمراه تر هم میکند. چون با این آیین ، فرد دیندار از جامعه اش جدا میشود، در بلایا و فِتَن دیگر نمیتواند درست تصمیم بگیرد و ریزش آغاز میشود. اینها از بی تفاوتی به کج فهمی میرسند. بی تفاوتها اگر کار مثبتی نمیکردند سنگ هم نمیانداختند . . . .
اینگونه می شود که ابن زیاد ها و یزید ها در هر زمانی هزار هزار سپاهی پیدا میکنند و امام زمان(عج) همچنان منتظر ظهور ۳۱۳ یار است.
1: یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاصْبِرْ عَلَى ٰ مَا أَصَابَکَ
2:ادعُ إِلىٰ سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ ۖ وَجادِلهُم بِالَّتی هِیَ أَحسَنُ
3:مقصد قطعی تاریخ: وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ
(4):در باب معنی عام "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" اینگونه گفته شده که بشر را در همه اعصار، کربلائی و عاشورائی است و هیچ کس را تا به بلای کرب و بلا نیازمایند، از دنیا نبرند و این یعنی جدالی به عمر تاریخ بشر میان جبهه حسینیان و یزیدیان پابرجاست و راه میانه ای وجود ندارد.
پ ن:خدمتتون عرض کنم که : "لطفا ایرادات نوشته رو بگید"
شاید متوجه نشید ولی کمک بزرگی می کنید.
بخصوص ایراداتی که مربوط به نحوه ی نگارش و نوشتن است!