آشنایان ره عشق

راهیست راهِ عشق که هیچش کناره نیست، آن‌جا، جز آن که جان بسپارند، چاره نیست

راهیست راهِ عشق که هیچش کناره نیست، آن‌جا، جز آن که جان بسپارند، چاره نیست


پیش از آنکه خود را فریب دهیم بیایید فکر کنیم

"به راستی‌ در کجای تاریخ ایستاده ایم؟"

 

قَالَ ادْخُلُواْ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم مِّن الْجِنِّ وَالإِنسِ فِی النَّارِ کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَکُواْ فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لأُولاَهُمْ رَبَّنَا هَؤُلاء أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِّنَ النَّارِ قَالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلَکِن لاَّ تَعْلَمُونَ ﴿۳۸ اعراف

 

اول: افرادی که در جامعه بعنوان دیندار شناخته می شوند به دو دسته ی بشدت نامساوی تقسیم می شوند؛ اکثریت دینداران افرادی هستند که به اقلیتی از دین پایبندند.نماز، روزه، دعا، احیای شب قدر ،و احیانا کمی هم خوشرویی در این دین حداقلی بسیار مهم شناخته می شود  ولی امر به معروف(1)، دعوت به راه پروردگار(2)، مبارزه با ظلم  و . . . در حیطه ی این دین به شمار نمی آید. و عده ای از انان نیز عقیده دارند که "ما ابتدا باید خود را بسازیم سپس به فکر امر به معروف و اصلاح جامعه و کار انقلابی و. . . باشیم!"  اگر بخواهیم سبک دینداری حداقلی را در یک جمله تعریف کنیم خواهیم گفت:در این آیین وظایف اجتماعی افراد، کم اهمیت، فاقد اولویت و فرع بر دین شناخته می شود یا نهایتا یک کار خوب در کنار نماز شب و روزه ی مستحبی!

دسته ی دوم دینداران، افرادی اند که علاوه بر نماز و روزه برای خود رسالتی اجتماعی هم قائل هستند. در این دینداری فرد متدین احساس مسئولیت شدیدی نسبت به رفع نارسایی های محیط اطرافش می‌کند و زندگیش سرتاسر معطر به درد دین است .

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۲ ، ۲۳:۱۱
میرساجد سیدموسوی


هو العلی

از اول استقرار جمهوری اسلامی سختگیریهای نظام سلطه بر ملّت ایران شروع می شود.

حضرت امام در مصاحبه ای قبل از انقلاب وقتی‌ خبرنگار از او می‌پرسد که چرا همه ی دنیا با    راهپیمایی‌ها و حرکات شما مخالف هستند می‌فرماید:منظور شما از دنیا چیه‌؟ اگر منظورتون از دنیا آمریکا و شوروی و انگلیسه که آمریکا مخالفه چون نفت ما رو می‌خواست و می‌خواد شوروی گاز ما رو می‌خواد انگلیس هم هر دو تا شو.:)))

یعنی قبل از استقرار حکومت دشمنی های غرب شروع شد و شاید شاه بیت این سختگیری‌ها تحمیل جنگ هشت ساله بر ایران بود.

جنگ زمانی‌ آغاز شد که ارتش در حال تصفیه بود،  سپاه بسیار نو پا بود، دولت دست بنی‌ صدر افتاد که تز‌ش دادن زمین و گرفتن زمان بود و مطهری ها و بهشتی‌‌ها در خیابان‌ها به خون خویش می‌‌غلتیدند ، مجمو عه ی اینها یعنی آنکه شرایطی سخت بر کشور ما تحمیل شد(بگذریم از انکه در برابر چند کشور ایستاده بودیم و . . . !)

سوالی که در اینجای سخن پیش می‌‌آید آن است که بهترین پاسخ و عملکرد رهبر یک کشور در هنگام این سختی‌ها چیست؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۲ ، ۱۴:۵۳
میرساجد سیدموسوی

یه چیزایی هست که ازشون خوشم میاد ولی مطمئن نیستم اون چیزا خوب باشن؟

آخه خدا میگه:

و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم .و الله یعلم و انتم لا تعلمون بقره ٢١٦.

یکیش همین خوشحالیه!

چرا با نزدیک شدن محرم نشاط می گیرم؟

ایا این علامت نفاق نیست؟

مگر حدود چهل روز دیگر دختری سه ساله تنها نخواهد شد ؟

مگر غم برادر کمر برادر را نخواهد شکست؟

مگر . . .

ایا دل و حرفم یکی نیست؟

استاد میگه:

"نه. . . !"

هرجای دلم معیوب باشه نواحی مربوط به ارباب خالص است ویکپارچه

(که انشالله این منطقه کل قلمروی دل به تسخیر ارد)

آن غم و این نشاط نه تنها علامت بر نفاق نیست

بل یک راز است

سریست که کاش می شد بیان کرد.

سری خدایی . . .

کاش آنان که گله می کنند و می گویند :"چقدر گریه؟" می دانستند

کاش می دانستند.

یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ  یس ٢٦.

بگذارم و بگذرم که سخن از نادیدنی ، گفتار را سخت آید

و باید به سرنخی اکتفا کرد.

پ ن: آن نه خال است و زنخدان و سر زلف پریشان

 که  دل  اهل  نظر  برد  که  سریست   خدایی

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۲ ، ۱۲:۲۹
میرساجد سیدموسوی

بسم الله الرحمن الرحیم

یکم:

عشقی که آمدنی است می آید و عاشق می شود؛

خواستگاری که می رود . . .

سکانس اول:

معشوق می گوید که باید ریشت را بتراشی!

عاشق قصه ی ما اقدام به تراشیدن محاسن روی لپ می کند و پروفسور می شود و  فردای ان روز بله را می گیرد.

سکانس دوم:

معشوق عاشق را می گوید: "باید قلبت را عوض کنی! یا حتی می گوید: "باید پدر و مادر جدیدی بر خود برگزینی!

عاشق می ماند بین مادرش یا او کدام را برگزیند.

معشوقی که چیزی نیست که چیزی باشد یا هویتش!

اینجاست که جاده باریک می شود!

دوم:

کسانی که عاشق جلوه و جلال آمریکا شدند(جلوه ی نداشته و جلال پوشالی) باید بدانند

مساله ی ما با آمریکا در چیست؟و اینکه آنان چرا اینهمه دشمنی روا می دارند با ملتی که جز ظلم نپذیرفتن گناهی ندارد؟

مشکل آمریکا با ما یا بعبارت بهتر "مشکل ما با آمریکا" با آمدن یک ریش پروفسوری حل نمی شود!

آمریکا با اسلام مشکل دارد و اسلام هم در قلب ماست!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۲ ، ۱۵:۵۳
میرساجد سیدموسوی

-نمی دانم شهریار در کدام روز بغض کرد و گفت:

 انسان خـزانی دیر تؤکولور جـان خزه ل کیمی

 سازتک خزه ل یاغاندا سیزیلدار خزان سسی !!! 

شاید بعد جمعه ی سیاه(هفده شهریور)!

خوب شد نیستی که ببینی هفده شهریور امسال چقدر سیاه بود!

شهریار قلب ها! نیستی که ببینی

 ناله مصر را

اشک سوریه

 و مظلومیت بحرین را

شهریار! ایران که نعمت ولایت دارد حسابش جداست ولی برادران تو و من در سوریه و مصر و افغانستان و عراق در خون غوطه ورند.

باورش سخت است ولی آنان در ماه مبارک هم با زبان روزه کشته شدند. . . .

_ مغناطیس اولسـا سسده چکر ، انقلابــــدا باخ !

 آزادلیـق آلــدی سرداریمیــن قهرمــان سسی !

شهریار می گفت:وقتی تبریز تو محاصره بود بعد از شش ماه مقاومت کار مردم به یونجه و علوفه خوردن رسید.گروهی از نزدیکان  ستارخان رفتند پیش آن جناب تا پیشنهاد کنند که تسلیم شوند،آن روز ستارخان آنقدر فریاد زد که گلویش ورم کرد.

وقتی می بینم عده ای که داعیه ی غیرت و هویت دارند و با اسم ستارخان شعاری می دهند که دشمن خارجی را شاد می کنند من لبخند می زنم . . . .

پ ن1:متن کامل شعر را با ترجمه فارسی در http://ganjoor.net/shahriar/torki/sh8/  ببینید.

پ ن2: بیست و هفت شهریور روز بزرگداشت شهریار!

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۱۷
میرساجد سیدموسوی


دلی گرفت از هوای شهر

دلم تنگ شد در فضای کینه و دروغ و جهل

دلم یاد کرد یاد مردان شور و عشق و حق

دلم خواست هوای کرب وبلا

دلم گفت دور است و پای لیاقت تو کوتاه

دلم رفت در فضای عهد دعا

در دلم خواندم:

اللهم اکشف هذه الغمه عن هذه االامه بحضوره و عجل لنا ظهوره

و دلی که شکست از برای تو

یاصاحب الزمان

پ ن:ان الله فی قلوب منکسره

پ ن2:خودت کمک کن یه سر به یوموری تپه بریم انشالله

زیارت شهیدی که گمنامی را برگزید

تابستون تموم شد دیگه آقا

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۱۰
میرساجد سیدموسوی